آیا تا بهحال موقعی از صبح که هوا تازه میخواد روشن بشه و گرگ و میشه، یعنی میتونید گرگ رو از میش تشخیص بدهید، رفتید پشت بوم خونه؟
خواستهاید آسمون رو، که رنگ خاصی داره، نگاه کنید؟
خیابون خالی رو نگاه کنید،
خونههای با چراغهای خاموش رو نگاه کنید،
آیا موقعی که تازه هوا میخواد روشن بشه،
رفتید توی یه پارک بنشینید؟
هوای خنک،
با طراوت،
اون سکوت و آرامش،
صداهای پرندگان که انگار تازه از خواب بیدار شدهاند،
و پر از جنب وجوش و هیجاناند
و با وجودی که چند تا پرنده درجاهای مختلف میخونند، و صداهاشون با هم قاطی شده، ولی دلنشینترین سروصداییه که تا حالا شنیدهاید؛ و این صداها هیچ آزاردهنده نیست. بلکه انگار هر کدام قسمتی از یک ارکستر موسیقی هماهنگ و زیباست.
و صدای آب،
صدای آبشار،
صدای فوارهها،
صدای آبیاری درختان توسط باغبانها و نگهبان پارک
آیا تا بحال موقعی که هوا هنوز کمی تاریکه و تازه میخواد روشن بشه، در دامنهی کوه بودهاید؟ بالای کوه بودهاید؟
بیدار شدن طبیعت رو احساس کردهاید؟
اون انرژی و روحی رو که ازآسمون به طرف پایین به طرف شما جریان داره، احساس کردهاید؟
...
خوشبختانه تهران هم کوه و هم پارکهای زیادی داره و اگر یه روزی ساعت چهار یا پنج صبح خواستید بزنید بیرون، سعی کنید تنها برید و تا حد امکان سبکبار.
یه کتاب جیبی خیلی خوب هست به اسم « نیایش کلید آرامش »
نویسنده: دون میگل روئیز
این کتاب شامل عناوینی چون حقیقت، بخشایش، عشق، بدن، سپاسگزاری، انسانیت، الوهیت و سکوت درون است
بخشی از کتاب رو میخونیم:
سپاس، بایستی در آغاز به وجودی تقدیم گردد که خالق ماست؛ چرا که بزرگترین هدیه را از او دریافت کردهایم: «زندگی».
چگونه میتوان سپاس خالصانهی خود را به خداوند نشان داد و از صمیم قلب از او سپاسگزار بود؟
بهترین راه برای ابراز این سپاس، دریافت هدیهی اوست، دریافت زندگی! و لذت بردن از آن، از طریق زیستن زندگی با تمامیت آن.
برای اغلب ما بخشیدن آسان است ولی دریافت، بسیار مشکل! وقتی سپاسگزاری ما به کمال برسد، به راحتی و بدون احساس گناه «دریافت» میکنیم زیرا میدانیم با دریافت کردن، دهنده را خشنود میکنیم. اگر کسی برای شما غذایی بپزد، بهترین تشکر آن است که از غذا واقعاً لذت ببرید. پزندهی غذا از لذت شما هنگام غذاخوردن خوشحال میشود. زمانی که برای فرزندانتان غذا میپزید و لذت آنها را هنگام خوردن میبینید، میتوانید باز هم آشپزی کنید تا احساس خشنودی آنان را حس کنید.
زندگی نیز اینگونه است. خداوند زندگی را به ما اهدا کرده و راه سپاس از او بهپاس این هدیه، خوب زیستن و لذت از زندگی است. زندگی زود میگذرد. حتی اگر صد سال زندگی کنیم، باز هم کوتاه است. با زندگی خود چه کنیم؟ آیا باید در تمامی زندگی برای خود متأسف باشیم؟ آیا بایستی زندگیمان را در ضدیت با کسانی که دوستشان داریم بگذرانیم؟ آیا باید از زنده بودن بترسیم و نگران باشیم که در این جهان، ما که هستیم؟ راه بیان سپاسگزاری از زندگی این است که حقیقتاً زنده باشیم. نه این که گوشهای پنهان شویم و گذر زندگی را نظاره کنیم. بزرگترین ترس، ترس از مرگ نیست؛ ترس از زنده بودن است، ترس از خود بودن، ترس از ابراز احساسمان. ترس از تقاضای چیزی که میخواهیم. گفتنِ آری، زمانی که میخواهیم آری بگوییم و گفتنِ نه، هنگامی که میخواهیم نه بگوییم. ابراز آنچه که در دل داریم، زنده بودن حقیقی است. اگر به آنچه که نیستیم تظاهر کنیم، چگونه میتوانیم حقیقتاً زنده باشیم؟
با سپاسگزاری زندگی کردن، یعنی از هر لحظهی این هدیهی گرانبهای خدایی لذت بردن!
الزاماً نباید بگوییم خدایا شکرت! ما میتوانیم سپاس خود را با شادی و عشقمان به زندگی، به خداوند تقدیم کنیم. سپاسگزاری یکی از راههای مهم ابراز عشق است. وقتی قدردانی ما به حد کمال برسد، عشق خود را بیدریغ، نثار میکنیم، چون میدانیم عشق ما را پایانی نیست. بیمحابا نثار میکنیم، زیرا خالق ما بخشندهی حقیقی است و ما میدانیم که استحقاق خوبی را داریم چرا که ما از خداوندیم و خداوند یعنی همهچیز. اگر او همهجا هست و همهجا حضور دارد چگونه میتواند مواهب زندگی را از آفریدههای خویش دریغ بدارد؟
امروز روزی مناسب است برای ابراز سپاس خود از صمیم قلب.
چرا هر لحظه این احساس را تمرین نکنیم، تا آنجا که برای ما تبدبل به یک عادت گردد؟ هرچه تمرین بیشتری داشته باشیم بیشتر متوجه چیزهایی میشویم که بایستی سپاسگزارشان باشیم. و به این ترتیب زندگی ما تبدیل به یک ضیافت سرشار از شادی و لذت میگردد.
زمانی که قدرشناسیات اوج میگیرد، خدا را در هرچیز مشاهده میکنی و واکنش تو، عشق و قدردانی نسبت به بزرگترین هدیه، یعنی زندگی، خواهد شد.
پیشنهاد من این است که بیاییم مابقی زندگیمان را با قدردانی و سپاسگزاری از آنچه برای زنده بودنمان دریافت میکنیم، سپری کنیم.
تنها زنده بودن، تنها لذت نفس کشیدن، کافی است تا قلب ما را سرشار از سپاس کند.
بیاییم، قدم در وادی عشق با خالق گذاریم. این واژهها را چنان احساس کنیم که گویی از اعماق قلبمان میآید. همه با هم، با یک قلب، این کلمات زیبای سپاس و قدردانی را به سوی آنکه ما را آفریده، بفرستیم!
ای خالق جهان هستی، امروز، قلبم سرشار از قدردانی بهپاس هدیهای است که تو به من بخشیدی. بهخاطر فرصتی که به من عطا کردی تا این بدن زیبا و ذهن شگفت را تجربه کنم از تو سپاسگزارم.
پروردگارا، امروز، میخواهم سپاس خود را برای هر آنچه که از تو به من رسیده است، تقدیمات نمایم.
من میدانم که راه ابراز سپاس، در مقابل زندگیای که به من اهدا نمودهای، لذت بردن از هر لحظهی آن است و راه لذت بردن از هر لحظهی زندگی، عاشق بودن است.
امروز تمامی شادی و عشقی را که در قلبم دارم ابراز میکنم. خود را دوست خواهم داشت. تمام کسانی را که با من زندگی میکنند دوست خواهم داشت. میدانم زندگی کوتاهتر از آن است که آن را با رنجاندن کسانی که دوستشان دارم هدر دهم. از حضور آنانی که دوستشان دارم لذت خواهم برد و به انتخاب آنها همچون انتخاب خود احترام خواهم گذاشت.
امروز با سپاسی عمیق، هدیههای تو را با لذت تمام دریافت خواهم کرد.
مرا یاری کن که مانند تو بخشنده باشم، تا آنچه را که دارم سخاوتمندانه با دیگران سهیم شوم. همانگونه که تو با بخشندگی، هدایای خود را با من تقسیم میکنی. یاریام کن در بخشندگی و عشق، استاد باشم، تا جایی که بتوانم از کل خلقت تو لذت ببرم.
پروردگار من، امروز، کمکم کن، همانطور که تو جهان را متجلی ساختی، من هم تجلیبخش خلاقیتهای خویش باشم. یاریام کن، زیبایی روحم را در منتهای هنر والای انسانی ابراز کنم: هنر رؤیای زندگیام را.
خالق من، امروز، تمامی عشق و سپاسم را نثارت میکنم، زیرا که به من زندگی بخشیدی.
...
چه کلمات زیادی که هنگام خواندن متن بالا سریع و بیتوجه از روی آنها گذشتید...
میدونم جملاتی تکراری بودند
خیلی از این حرفها شنیدهاید
ولی اینبار کمی حوصلهی بیشتر به خرج بدید
وقت زیاده
برگردید بالا
همونجایی که صحبت گرگ و میش بود...
ارزششو داره
دوباره بخونید
ولی با دقت بیشتر و با توجه بیشتر
ببینید دارید چی میخونید؟
اصلا مهم بود براتون که چی خوندید؟
یه بار دیگه بخونید
فکر کنید هر جملهای که میخونید، میخواهید فردا صبح بهش عمل کنید...