دو سوی فنس ها!

ساعت 25/10 صبح است ، هواپیما از تهران در حال فرود در فرودگاه این جزیره است . زلالی آبی دریا بسیار دیدنی است ، حرکات موزون دسته های دلفین که به صورت دسته جمعی در حال پرش بروی آب هستند اشتیاقم را برای تماشای این جزیره دو چندان می کند .

قایق سریع السیر نیروهای نظامی با سرعت بسیار زیاد در حال گشت زنی است ، این باعث می شود که احساس غرور کنم بخصوص زمانی که رقص پرچم سه رنگ کشورم را براین قایق و بر روی خلیج نیلگون تا ابد فارس را مشاهده می کنم.

هواپیما فرود می آید ، برخورد رطوبت را با تنم احساس می کنم ، چند ماهی است که بدنم رطوبت جنوب را حس نکرده بود .

سالن فرودگاه مملو از جمعیت است ، گروهی درانتظار میهمان ، گروهی برای بدرقه و گروهی هم برای خروج از جزیره .

وارد محوطه فرودگاه می شویم ، دیدن درختان جمبو( Jambo) ، لیلک یا انجیر معابد ( leelak) ، لوز ( loz) ، لبخندی را بر لبانم می نشاند که نشانه ای از آشنایی با اینان است .

کوه ، دریا ، نفت ، شعله های آتش همه و همه نشان از زنده بودن این سرزمین دارد ، سرزمینی که بوی و نشان نیاکان ما از جای جای آن هویداست ، سرزمینی بس آشنا ، هوایش ، خاکش ، دریایش ، کوهش و از همه مهمتر مردمان خونگرم و مهمان نوازش .

اینجا خط مقدم جبهه جنگ بوده است ، نه ! نه! کمی جلوتر، مردمان این سرزمین پیشقراولان خط حمله مملکت بودند ، آنها جلوتر از خط مقدم و در کمین دشمن بوده اند .

2850 بار حمله هوایی دشمن به این سرزمین ، یعنی چیزی به تعداد تمام روزهای جنگ ، نشان از حمایت اینان از مملکت و سرزمینشان را دارد .

آری اینجا " دُرّ یتیم خلیج فارس" است ، غنوده در دل آبی بیکران خلیج همیشه فارس ، اینجا "خارگ " است ، جزیره ای ، به وسعت عشق ، به وسعت مهربانی ، به وسعت صفا و به وسعت ایران .


اینجا خارگ است ، ما قدم را بر سرزمینی می گذاریم که مردمانش بیش از چند هزار روز سینه خود را آماج حملات دشمن کردند تا ، مملکت بتواند با صدور نفت خود را نگه دارد .

رطوبت بیداد می کند ، گرمای هوا غوغا می کند ، اینجا خارگ است ، آب نیست ، اداره ای به نام اداره آب وجود ندارد ، شهرداری این جزیره امور آب را انجام می دهد ، اینجا خارگ است ، سرزمینی همسایه آب ولی بومیانش در این گرمای وحشی هفته ای دو روز را آب دارند و هر روز یکساعت ، یعنی هفته ای 2 ساعت !!!!

اینجا خارگ است ، کمی آنطرف تر ، آنسوی فنس ها ، آب وجود دارد ، آنهم به اندازه کافی ، اینجا منازل کارکنان شرکت های نفتی است ، آب یعنی آبادانی ، یعنی عشق یعنی صفا ، آب یعنی زندگی ، زندگی در آنسوی فنس ها معنای دیگر دارد.

اینجا خارگ است ، سرزمین اصلی بومیان جزیره ، پدر و پدرانشان در این سرزمین زندگی کرده اند ، اما بومیان اسناد خانه هایشان را ندارند ، یعنی به آنها نمی دهند یا بهتر بگویم ، بیش از 20 سال است که آنها را می پیچانند .

کمی آنسوتر ، یعنی پشت همان فنس ها ، خانواده هایی زندگی می کنند که نیازی به اسناد زمین یا خانه ها ندارند ، چرا که مدیران و روسایشان ، اسناد را در گاوصندوق ها نگه داری می کنند ، نه!! خدای من چرا اشتباه می کنم ، آنها میهمان امروز و فردای جزیره اند .

اینجا خارگ است ، بزرگترین پایانه نفتی ایران ، یعنی جایی که 95 درصد صادرات نفت ایران از آنجا صورت می گیرد و در جیب هر ایرانی که ریالی باشد ، ارتباطی با این جزیره دارد ، اینجا خارگ است ، پتروشیمی هم در کنار ماست ، اینجا خارگ است ، این جزیره گاز لوله کشی ندارد ، مردمانش به دنبال گاز ، کپسول ها را بر دوش خود می گذارند و بابت آن چند هزار تومان ناقابل را می پردازند ، یعنی آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد .

اینجا خارگ است ، آنسوی همان فنس کذایی ، ماشین هایی می آیند و کپسول ها را به دست اهالی می رسانند ، گرما ، اهالی آنسوی فنس را آزرده نمی کند ، کپسول ها، شانه هایشان را نمی ساید و قامتشان را خم نمی کند .

اینجا خارگ است ، جزیره ای به وسعت ایران ، اما تاکسی شهری ندارد ، اتوبوس هم ندارد .

اینجا خارگ است ، از آنسوی فنس خبری نیست ، شاید ماشین های نفتی کار، تاکسی ها را انجام دهند و یا شاید ..... .

اینجا خارگ است ، در کوچه و خیابان ، مردم از شهردار و بخشدار و شورای شهرشان تعریف و تمجید می کنند ، آنها مسئولانشان را به نیکی یاد می کنند ، آنها مسئولانشان را قبول دارند .
اما کمی آنسوتر و در پشت همان فنس ها ، رئیس و مدیران خانواده های آن ور فنسی ، مسئولان محلی را قبول ندارند ، یعنی هماهنگ نیستند ، آنجا و در آنسوی فنس ها انگار که خودمختاری حاکم است ، یادم رفت که بگویم ، اینجا خارگ است .

اینجا خارگ است ، میلیاردها تومان خرج می شود ، ولی انگاری که نمودی ندارد ولی اما اگر در شهری دیگر این پول ها خرج شود ، آن شهر دگرگون می شود.

آنسوی فنس ها ، ولی وضع به گونه دیگری است ، چون که تمام خرجها معلوم و مشخص است ، چونکه اینجا خارگ است .

اینجا خارگ است ، آن سوی فنسی ها می گویند که سالیانه 3 میلیارد تومان از لحاظ بهداشت و درمان خرج مردمان آن سوی فنس می کنند ، اما این سوی فنسی ها می گویند ، هیچکدام رایگان درمان نمی شویم ، آنها 70 درصد را از تامین اجتماعی و 30 درصد را از شرکت نفت می گیرند پس آنسوی فنسی ها هیچ منتی بر اینسوی فنسی ها ندارند .

اینجا خارگ است ، گوشه ای از ساحل آلوده به فاضلاب است ، گوشه ای دیگر در سیطره خانه های سازمانی است ، در سویی دیگر ، فنس ها و تاسیسات است ، مردمی که سالیان سال تن و بدن خود را به آب دریا زده اند ، دیگر جایی را برای آب تنی ندارد .


اما انگار که آنسوی فنسی ها خبرهایی است ، پلاژ و تاسیسات برای این ور فنسی ها نیست ، مدیران و مسئولین آن ور فنسی حق استفاده دارند و گه گاه مسئولین شهر ، آن هم نه بواسطه شخص بلکه بعنوان جایگاهش و لاغیر .

اینجا خارگ است ، این ور فنسی ها میدان گسترد ه ای را برای ساخت و ساز منازل ندارند ، یعنی اصلاً جایی برایشان نمانده ، در حریم لوله ها هم به گونه ای است که طبق قانون و مقررات نمی توان ساخت و ساز کرد.

اینجا خارگ است ، آن سوی فنس ها ، تو گویی خانه ای ساخته اند ، برج وبارو همه سنگ ، در ودیوار ، بتن کار قوی و همه فاصله اش با لوله عبوری کمتر از چند متر ناقابل است ، هنوز یادمان نرفته که اینجا خارگ است.

اینجا خارگ است ، بعضی ها می گویند برای خارگ هزینه ها کرده ایم ، اینوری ها می گویند ، ما که ندیده ایم!!

اینجا خارگ است ، اون وری ها می گویند ، آری هزینه ها شده است ، هزینه ها کرده اند!!

اینجا خارگ است ، این وری ها می گویند ، مصوبات دولت در حال مدیریت زمان است ، یعنی منتظرند که زمان چند ماهه نیز سپری شود ، چونکه درصد پیشرفت مصوبات دولت در دو سفر اخیر ، نگران کننده است!!

اما اون وری های جزیره می گویند ، مصوبات اجرا شده ، نفت و شرکت های وابسته به نفت هم ، همه آنرا تائید می کنند.

اینجا خارگ است ، رئیس شورای شهر این وری ها می گوید که شاید دلیل عدم توجه به این وری ها ، سلطه نفت یا محدودیت های دیگر باشد ولی به هر حال در نظام جمهوری اسلامی این موضوع پذیرفته شده نیست.

اینجا خارگ است ، رئیس شورای شهر این وری ها می گوید ، استراتژی خاصی برای خارگ وجود ندارد ، استاندار هم مسائل را طی دو مرحله دیده است ، جای هیچ کوتاهی نیست ، مرکز استان باید ما را ببیند و گرنه ما را رها کنند و بدست اون ورفنسی ها بدهند ، شاید فکر شود آپارتایدی در خارگ وجود دارد ، مسئولین استان باید توجیه شوند.

اینجا خارگ است ، مسئول تربیت بدنی این وری ها می گوید طی دوسال گذشته هیچ طرحی در تربیت بدنی اجرا نشده است ، استادیوم ورزشی این وری ها خاکی است ، بودجه مصوب دولت که می بایست 1 میلیارد تومان به تربیت بدنی این وری ها داده می شد ، تا به دست این وری ها برسد ، به 50 میلیون تومان تقلیل پیدا کرد!!!

اینجا خارگ است ، اون وری ها مشکل مالی ندارند ، تازه چمن ورزشگاهشون رو هم چمن مصنوعی زده اند چه زیبا و خوشرنگ!!

اینجا خارگ است ، از هر جهت که بروی آب است و آب ، راهی به جز حرکت با کشتی و هواپیما نداری ، اما وقتی با دوستان این وری ، به اسکله رفتیم ، دیدیم که مردم بیچاره ، در هوای گرم نه اتاقی دارند و نه مکانی برای انتظار، بازار التماس برای رفتن به بندر گرم بود ، ظرفیت 60 نفر بود ، اما داخل کشتی بیش از 70 نفر مسافر بود ، بعضی ها ایستاده ، بعضی قایم شده در موتور خانه ، وسایل مسافران به روی عرشه رها شده ، تازه اگر یکی از اون وری ها بخواهد به بندر برود ، این وری ها باید کنار بروند و.... ، کشتی قدیمی و فرسوده که حرکت می کند چشمان اندوهبار گروهی این وری که جامانده اند ، بسیار ناراحت کننده است ، چه می شود کرد ، این ها این وری زائیده شده اند!!

اینجا خارگ است ، یکی از اعضای شورای شهر اینوری ها می گوید ، پیشترها پروازهای هما داشتیم به اصفهان ، تهران ، شیراز ، آبادان و..... ولی الان اینگونه نیست ، باید پول بدهیم ، التماس هم بکنیم ، تازه اگر اونوری ها بیایند ، اولولیت با آنهاست!!!! .

اینجا خارگ است ، همون عضو قبلی این وری ها گفت که ، ما خواستار خطوط هوایی آزاد هستیم ، ما حق مردم را می خواهیم ، ما نه عضو گروهی هستیم و نه بد کسی را می گوئیم ، ما می گوئیم که مردم حق دارند که از امکانات استفاده کنند.

اینجا خارگ است ، همون عضو قبلی این وری ها گفت که 76 میلیارد تومان می بایست در چند ماه گذشته به این وری ها پرداخت می شد ( جهت مصوبات) ، ولی هنوز خبری نیست ، همون عضو قبلی گفت ، کی می خواهد اینها اجرا شوند ؟ چه کسی پاسخگوست؟

  یکی دیگر از اعضا شورای شهر اینوری ها گفت : طبق آمار همه چیز اینجا انجام شده ولی وقتی به شهر نگاه می کنیم چیزی نمی بینیم، ببینید مسئله مسکن جوانان این وری به خاطر مسائلی که اینجا به " زمین گیرو" معروف شده ، در هاله ای از ابهام است ، طرح جامع خارگ در دولت مانده است ، شاید بعضی ها با قدرت جلوی آنرا گرفته اند ، نمی دانم؟ ، اشتغال آنها نیز که قرار بر 50 درصد سهم اشتغال بود انجام نمی شود ، این وری ها در سطوح پائین به کار گمارده می گردند ، تحصیلکرده هم داریم ، اما نمی دانم چه بگویم، 30 سال از انقلاب گذشته است ، خیلی از کارهایی که در روستاههای دور افتاده انجام شده است ، اینجا انجام نشده ، اینجا خارگ است .


اینجا خارگ است ، جزیره فقر و غنا ، جزیره دیوارها و فنس ها ، جزیره مهربانی و دوستی، جزیره صبوری و قناعت ، اینجا خارگ است ، جزیره فریادهای نهفته در دلها

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد