بعد از آفتاب بیا پسرم... (کوتاه و جانسوز)

گفته بودم قدم زندگی شومه پسرم

خواب به چشمای قشنگ تو حرومه پسرم


پدرت تا شده  و افتاده توی رختخواب

نفسش در نمیاد کارش تمومه پسرم
 

بعد از آفتاب بیا تا همسایه هامون ندونن

شبا نون آور خونمون کدومه پسرم

 
کاشکی مثل آخرت دنیا حساب کتابی داشت

خیلیا نون حلالشون حرومه پسرم
 

همه اسباب بازیاتو لای بغچه پیچیدم

روزای قشنگ بچگی تمومه پسرم

 
فقر طاقت کش و جگر سوز کابوسیه که دوست نداریم بهش فکر کنیم اما هست . بچه هایی که زود بزرگ شدند و  وسط بازی گرگم به هوا   رفتند پی کار   نداشتند  ندیدند نتونستند نرسیدند اما انسان بودند عاشق بودند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد