آسو شی یتد پرس از شهر «استانفورد» ایالت «کانکتی کات» امریکا گزارش میدهد:
شامپانزه ای ده ساله بوزن 80 کیلوگرم در خانه ای با صاحب خود،زنی بیوه، زندگی میکرد. نام این میمون «تراوس» بود. این میمون برای خوردن غذا پشت میز می نشست. خوارکش استیک و لابستر و بستنی بود و شراب را در لیوانی پایه بلند می نوشید و مث آدم ها به توالت فرنگی می رفت و دوش میگرفت و خود لباس بتن میکرد. مضافآ مسواک میزد و بکمک « Water Pik » کامپیوترش را روشن و به اینترنت وصل میشد و سیر و سیاحت اینترنتی معروف به «سرفین» انجام میداد و بالاخره با «ریموت کنترل» تلویزیون تماشا می نمود و کانال عوض میکرد. اما روز دوشنبه 28/11/87 ذات حیوانیش عود کرد و با آن هیکل غول آسا به مهمان خانه که زنی بود حمله ور شد و پیش از اینکه بتوان کاری کرد صورت زن بیچاره را قلوه کن کرد و جراحات شدیدی بر او وارد آورد تا اینکه پلیس ها بفریادش رسیدند و بضرب گلوله میمون را از پای در آوردند. محققان میکوشند تا دلیل این اقدام را کشف کنند. نظر متخصصی چنین است: < نباید از یاد برد که حیون حیونه و آدم بشو نیست و نمی توان از آنها انتظار آدمیت داشت.>
صاحب میمون میگوید: < صحب، «ترواس» حالش خوش نبود. یخده تشویش داشت. منم یه قاشک «زانتاکس» ریختم تو چایش تا حالش جابیاد.> میگویند داروی ضد تشویش زانتاکس در آدمیزاد باعث فراموشی و فقدان تمرکز حواس و کاهش میل جنسی و چیز های دیگر میشود. شاید دادن زانتاکس به این شامپانزه تشویش اورا دو چندان کرده است.
بی بی جان: آی دلوم خنک رفت! تا چشمد که کور شه که یک عنتر نا مرحما نیاری توی خنه و بغل دس خودت بشونی. زنیکه، قوباحت دارد. محصیت داره. خاک توی سرت کنن، هوشکی یادت نداده که اگه دستتا تا آرنج توی عسل کنی و بذاری دهن عنتر و بوزینه و نسناس و میمون و شبه میمون فایده ای نداره و آخر سر که خاسی دستتا در بیاری انگشتتا گاز میکره. نشنیدی که خیلیا نمکا موخورن و بعد نمکدونا میشکنن. نشنیدی که به بعضیا هرچه خوبی کنی بدی جوابت میده. نشنیدی که بعضیا نا اگه سیر کنی هار میشن. نشنیدی که اگه جون بجونش کنی، عنتر عنتره.
یارب مباد که گدا معتبر شود. چو گدا معتبر شود زخدا بی خبر شود