روزی که عشق را قسمت کردند

روزی که عشق را قسمت کردند

 پرواز را به تو دادند

قفس را به من

 ساز را به تو دادند

 غم را به من

 و من تشنه ی کویر دشت بارانم 

مانند طایفه ی خاک می مانم

 

و دشمن طوفان

 من هر شب این ساز را به بهانه ی تو به صدا در می آورم

چقدر عاشقید؟

۱ـ من حامی رفاه و سلامتی او هستم.

۲ـ من با او رابطه پرشور و حرارتی دارم.

۳ـ میتونم در مواقع نیاز، روی کمکش حساب کنم.

۴ـ میتونه در مواقع نیاز، روی کمکم حساب کنه.

۵ـ مایلم اموال و دارایی‌هایم رو با او شریک بشم.

۶ـ از لحاظ عاطفی حمایتم میکنه.

۷ـ من هم از لحاظ عاطفی حمایتش میکنم.

۸ـ ارتباط خوبی با هم داریم.

۹ـ من براش ارزش زیادی قائلم.

۱۰ـ من به او احساس نزدیکی و صمیمیت میکنم.

۱۱ـ رابطمون خوب و راحته.

۱۲ـ احساس میکنم واقعا اونو درک میکنم.

۱۳ـ او هم واقعا منو درک میکنه.

۱۴ـ واقعا بهش اعتماد دارم.

۱۵ـ مسائل شخصی خودمو با او در میون میذارم.

 

 

۱۶ـ فقط با دیدن او هیجان زده میشم.

۱۷ـ طی روز مدام به او فکر میکنم.

۱۸ـ رابطمون خیلی رمانتیکه.

۱۹ـ اونو خیلی جذاب میبینم.

۲۰ـ اونو بسیار آرمانی میبینم.

۲۱ـ نمیتونم تصور کنم که شخص دیگه‌ای بجز او، منو اینقدر خوشحال کنه.

۲۲ـ ترجیح میدم تمام زندگیم رو در کنار او باشم.

۲۳ـ هیچ چیز دیگه مهمتر از رابطه من با او نیست.

۲۴ـ گفتگوی خودمونی با او رو به طور خاصی دوست دارم.

۲۵ـ در رابطه ما یک چیز جادویی وجود داره.

۲۶ـ من عاشق او هستم.

۲۷ـ نمیتونم زندگی رو بدون او تصور کنم.

۲۸ـ رابطمون خیلی احساسیه.

۲۹ـ وقتی فیلم رمانتیک میبینم به او فکر میکنم.

۳۰ـ درباره او رویاپردازی میکنم.

 

خوب حالا سوالات ۱۵ـ۱ را جداگانه جمع بزنید و سوالات ۳۰ـ۱۶ رو هم جداگانه.

 

۱۵ سوال اول مربوط به صمیمیته هرچه امتیاز شما به عدد ۴۵ نزدیکتر باشه صمیمیت شما با همسر یا دوستتون هم بیشتره و بالعکس.

۱۵ سوال دوم مربوط به شور و حرارت شماست هرچه امتیازتون به ۴۵ نزدیکتر باشه یعنی شور و حرارت زیادی بین شما وجود داره و بالعکس

از خدا خواستم

من از خدا خواستم،
نغمه های عشق مرا به گوشت
برساند تا   لبخند مرا
هرگز فراموش نکنی و
ببینی که سایه ام به
دنبالت است تا هرگز
نپنداری تنهایی.
ولی اکنون تو رفته ای ،
من هم خواهم رفت
فرق رفتن تو با من این
است که من شاهد رفتن تو هستم

به احترام اشک

به احترام اشک هایی

                                   که بر گونه هایم

                   خشک گردید

به احترام بغض هایی

                           که فرصت باریدن پیدا نکردند

و به احترام

             زیبا ترین هدیه خداوند ( عشق )

سکوتی می کنم

                         یه سنگینی فریاد

احساساتی ترین متن عمرم...

یه اتاقی باشه گرمه گرم..روشنه روشن..
تو باشی منم باشم..
کف اتاق سنگ باشه سنگ سفید..
تو منو بغلم کنی که نترسم..که سردم نشه..که نلرزم..
اینجوری که تو تکیه دادی به دیوار..پاهاتم دراز کردی..
منم اومدم نشستم جلوت و بهت تکیه دادم..
با پاهات محکم منو گرفتی ..دو تا دستتم دورم حلقه کردی..
بهت می گم چشماتو می بندی؟
میگی اره بعد چشماتو می بندی ...
بهت می گم برام قصه می گی ؟ تو گوشم؟
می گی اره بعد شروع می کنی اروم اروم تو گوشم قصه گفتن..
یه عالمه قصه طولانی و بلند که هیچ وقت تموم نمی شن..
می دونی؟
می خوام رگ بزنم..رگ خودمو..مچ دست چپمو..یه حرکت سریع..
یه ضربه عمیق..بلدی که؟
ولی تو که نمی دونی می خوام رگمو بزنم ..تو چشماتو بستی ..نمیدونی



من تیغ رو از جیبم در میارم..نمی بینی که سریع می برم..نمی بینی
خون فواره می زنه..رو سنگای سفید..نمی بینی که دستم می سوزه
و لبم رو گاز می گیرم که نگم اااخ که چشماتو باز نکنی و منو نبینی..

تو داری قصه می گی..
من شلوارک پامه..دستمو می ذارم رو زانوم..خون میاد از دستم میریزه
رو زانوم و از زانوم میریزه رو سنگا..قشنگه مسیر حرکتش..
حیف که چشمات بسته است و نمی تونی ببینی..
تو بغلم کردی..می بینی که سرد شدم..محکم تر بغلم میکنی که گرم بشم..
می بینی نا منظم نفس می کشم..تو دلت میگی آخی دوباره نفسش گرفت.
می بینی هر چی محکم تر بغلم می کنی سرد تر میشم..
می بینی دیگه نفس نمی کشم..
چشماتو باز میکنی می بینی من مردم..
می دونی ؟ من می ترسیدم خودمو بکشم از سرد شدن ..از تنهایی مردن..

از خون دیدن..وقتی بغلم کردی دیگه نترسیدم..
مردن خوب بود ارومه اروم...
گریه نکن دیگه..من که دیگه نیستم چشماتو بوس کنم بگم

خوشگل شدیاااا

بعدش تو همون جوری وسط گریه هات بخندی..

گریه نکن دیگه خب؟ دلم می شکنه..

دل روح نازکه.. نشکونش خب؟؟