دو سوی فنس ها!

ساعت 25/10 صبح است ، هواپیما از تهران در حال فرود در فرودگاه این جزیره است . زلالی آبی دریا بسیار دیدنی است ، حرکات موزون دسته های دلفین که به صورت دسته جمعی در حال پرش بروی آب هستند اشتیاقم را برای تماشای این جزیره دو چندان می کند .

قایق سریع السیر نیروهای نظامی با سرعت بسیار زیاد در حال گشت زنی است ، این باعث می شود که احساس غرور کنم بخصوص زمانی که رقص پرچم سه رنگ کشورم را براین قایق و بر روی خلیج نیلگون تا ابد فارس را مشاهده می کنم.

هواپیما فرود می آید ، برخورد رطوبت را با تنم احساس می کنم ، چند ماهی است که بدنم رطوبت جنوب را حس نکرده بود .

سالن فرودگاه مملو از جمعیت است ، گروهی درانتظار میهمان ، گروهی برای بدرقه و گروهی هم برای خروج از جزیره .

وارد محوطه فرودگاه می شویم ، دیدن درختان جمبو( Jambo) ، لیلک یا انجیر معابد ( leelak) ، لوز ( loz) ، لبخندی را بر لبانم می نشاند که نشانه ای از آشنایی با اینان است .

کوه ، دریا ، نفت ، شعله های آتش همه و همه نشان از زنده بودن این سرزمین دارد ، سرزمینی که بوی و نشان نیاکان ما از جای جای آن هویداست ، سرزمینی بس آشنا ، هوایش ، خاکش ، دریایش ، کوهش و از همه مهمتر مردمان خونگرم و مهمان نوازش .

اینجا خط مقدم جبهه جنگ بوده است ، نه ! نه! کمی جلوتر، مردمان این سرزمین پیشقراولان خط حمله مملکت بودند ، آنها جلوتر از خط مقدم و در کمین دشمن بوده اند .

2850 بار حمله هوایی دشمن به این سرزمین ، یعنی چیزی به تعداد تمام روزهای جنگ ، نشان از حمایت اینان از مملکت و سرزمینشان را دارد .

آری اینجا " دُرّ یتیم خلیج فارس" است ، غنوده در دل آبی بیکران خلیج همیشه فارس ، اینجا "خارگ " است ، جزیره ای ، به وسعت عشق ، به وسعت مهربانی ، به وسعت صفا و به وسعت ایران .


اینجا خارگ است ، ما قدم را بر سرزمینی می گذاریم که مردمانش بیش از چند هزار روز سینه خود را آماج حملات دشمن کردند تا ، مملکت بتواند با صدور نفت خود را نگه دارد .

رطوبت بیداد می کند ، گرمای هوا غوغا می کند ، اینجا خارگ است ، آب نیست ، اداره ای به نام اداره آب وجود ندارد ، شهرداری این جزیره امور آب را انجام می دهد ، اینجا خارگ است ، سرزمینی همسایه آب ولی بومیانش در این گرمای وحشی هفته ای دو روز را آب دارند و هر روز یکساعت ، یعنی هفته ای 2 ساعت !!!!

اینجا خارگ است ، کمی آنطرف تر ، آنسوی فنس ها ، آب وجود دارد ، آنهم به اندازه کافی ، اینجا منازل کارکنان شرکت های نفتی است ، آب یعنی آبادانی ، یعنی عشق یعنی صفا ، آب یعنی زندگی ، زندگی در آنسوی فنس ها معنای دیگر دارد.

اینجا خارگ است ، سرزمین اصلی بومیان جزیره ، پدر و پدرانشان در این سرزمین زندگی کرده اند ، اما بومیان اسناد خانه هایشان را ندارند ، یعنی به آنها نمی دهند یا بهتر بگویم ، بیش از 20 سال است که آنها را می پیچانند .

کمی آنسوتر ، یعنی پشت همان فنس ها ، خانواده هایی زندگی می کنند که نیازی به اسناد زمین یا خانه ها ندارند ، چرا که مدیران و روسایشان ، اسناد را در گاوصندوق ها نگه داری می کنند ، نه!! خدای من چرا اشتباه می کنم ، آنها میهمان امروز و فردای جزیره اند .

اینجا خارگ است ، بزرگترین پایانه نفتی ایران ، یعنی جایی که 95 درصد صادرات نفت ایران از آنجا صورت می گیرد و در جیب هر ایرانی که ریالی باشد ، ارتباطی با این جزیره دارد ، اینجا خارگ است ، پتروشیمی هم در کنار ماست ، اینجا خارگ است ، این جزیره گاز لوله کشی ندارد ، مردمانش به دنبال گاز ، کپسول ها را بر دوش خود می گذارند و بابت آن چند هزار تومان ناقابل را می پردازند ، یعنی آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد .

اینجا خارگ است ، آنسوی همان فنس کذایی ، ماشین هایی می آیند و کپسول ها را به دست اهالی می رسانند ، گرما ، اهالی آنسوی فنس را آزرده نمی کند ، کپسول ها، شانه هایشان را نمی ساید و قامتشان را خم نمی کند .

اینجا خارگ است ، جزیره ای به وسعت ایران ، اما تاکسی شهری ندارد ، اتوبوس هم ندارد .

اینجا خارگ است ، از آنسوی فنس خبری نیست ، شاید ماشین های نفتی کار، تاکسی ها را انجام دهند و یا شاید ..... .

اینجا خارگ است ، در کوچه و خیابان ، مردم از شهردار و بخشدار و شورای شهرشان تعریف و تمجید می کنند ، آنها مسئولانشان را به نیکی یاد می کنند ، آنها مسئولانشان را قبول دارند .
اما کمی آنسوتر و در پشت همان فنس ها ، رئیس و مدیران خانواده های آن ور فنسی ، مسئولان محلی را قبول ندارند ، یعنی هماهنگ نیستند ، آنجا و در آنسوی فنس ها انگار که خودمختاری حاکم است ، یادم رفت که بگویم ، اینجا خارگ است .

اینجا خارگ است ، میلیاردها تومان خرج می شود ، ولی انگاری که نمودی ندارد ولی اما اگر در شهری دیگر این پول ها خرج شود ، آن شهر دگرگون می شود.

آنسوی فنس ها ، ولی وضع به گونه دیگری است ، چون که تمام خرجها معلوم و مشخص است ، چونکه اینجا خارگ است .

اینجا خارگ است ، آن سوی فنسی ها می گویند که سالیانه 3 میلیارد تومان از لحاظ بهداشت و درمان خرج مردمان آن سوی فنس می کنند ، اما این سوی فنسی ها می گویند ، هیچکدام رایگان درمان نمی شویم ، آنها 70 درصد را از تامین اجتماعی و 30 درصد را از شرکت نفت می گیرند پس آنسوی فنسی ها هیچ منتی بر اینسوی فنسی ها ندارند .

اینجا خارگ است ، گوشه ای از ساحل آلوده به فاضلاب است ، گوشه ای دیگر در سیطره خانه های سازمانی است ، در سویی دیگر ، فنس ها و تاسیسات است ، مردمی که سالیان سال تن و بدن خود را به آب دریا زده اند ، دیگر جایی را برای آب تنی ندارد .


اما انگار که آنسوی فنسی ها خبرهایی است ، پلاژ و تاسیسات برای این ور فنسی ها نیست ، مدیران و مسئولین آن ور فنسی حق استفاده دارند و گه گاه مسئولین شهر ، آن هم نه بواسطه شخص بلکه بعنوان جایگاهش و لاغیر .

اینجا خارگ است ، این ور فنسی ها میدان گسترد ه ای را برای ساخت و ساز منازل ندارند ، یعنی اصلاً جایی برایشان نمانده ، در حریم لوله ها هم به گونه ای است که طبق قانون و مقررات نمی توان ساخت و ساز کرد.

اینجا خارگ است ، آن سوی فنس ها ، تو گویی خانه ای ساخته اند ، برج وبارو همه سنگ ، در ودیوار ، بتن کار قوی و همه فاصله اش با لوله عبوری کمتر از چند متر ناقابل است ، هنوز یادمان نرفته که اینجا خارگ است.

اینجا خارگ است ، بعضی ها می گویند برای خارگ هزینه ها کرده ایم ، اینوری ها می گویند ، ما که ندیده ایم!!

اینجا خارگ است ، اون وری ها می گویند ، آری هزینه ها شده است ، هزینه ها کرده اند!!

اینجا خارگ است ، این وری ها می گویند ، مصوبات دولت در حال مدیریت زمان است ، یعنی منتظرند که زمان چند ماهه نیز سپری شود ، چونکه درصد پیشرفت مصوبات دولت در دو سفر اخیر ، نگران کننده است!!

اما اون وری های جزیره می گویند ، مصوبات اجرا شده ، نفت و شرکت های وابسته به نفت هم ، همه آنرا تائید می کنند.

اینجا خارگ است ، رئیس شورای شهر این وری ها می گوید که شاید دلیل عدم توجه به این وری ها ، سلطه نفت یا محدودیت های دیگر باشد ولی به هر حال در نظام جمهوری اسلامی این موضوع پذیرفته شده نیست.

اینجا خارگ است ، رئیس شورای شهر این وری ها می گوید ، استراتژی خاصی برای خارگ وجود ندارد ، استاندار هم مسائل را طی دو مرحله دیده است ، جای هیچ کوتاهی نیست ، مرکز استان باید ما را ببیند و گرنه ما را رها کنند و بدست اون ورفنسی ها بدهند ، شاید فکر شود آپارتایدی در خارگ وجود دارد ، مسئولین استان باید توجیه شوند.

اینجا خارگ است ، مسئول تربیت بدنی این وری ها می گوید طی دوسال گذشته هیچ طرحی در تربیت بدنی اجرا نشده است ، استادیوم ورزشی این وری ها خاکی است ، بودجه مصوب دولت که می بایست 1 میلیارد تومان به تربیت بدنی این وری ها داده می شد ، تا به دست این وری ها برسد ، به 50 میلیون تومان تقلیل پیدا کرد!!!

اینجا خارگ است ، اون وری ها مشکل مالی ندارند ، تازه چمن ورزشگاهشون رو هم چمن مصنوعی زده اند چه زیبا و خوشرنگ!!

اینجا خارگ است ، از هر جهت که بروی آب است و آب ، راهی به جز حرکت با کشتی و هواپیما نداری ، اما وقتی با دوستان این وری ، به اسکله رفتیم ، دیدیم که مردم بیچاره ، در هوای گرم نه اتاقی دارند و نه مکانی برای انتظار، بازار التماس برای رفتن به بندر گرم بود ، ظرفیت 60 نفر بود ، اما داخل کشتی بیش از 70 نفر مسافر بود ، بعضی ها ایستاده ، بعضی قایم شده در موتور خانه ، وسایل مسافران به روی عرشه رها شده ، تازه اگر یکی از اون وری ها بخواهد به بندر برود ، این وری ها باید کنار بروند و.... ، کشتی قدیمی و فرسوده که حرکت می کند چشمان اندوهبار گروهی این وری که جامانده اند ، بسیار ناراحت کننده است ، چه می شود کرد ، این ها این وری زائیده شده اند!!

اینجا خارگ است ، یکی از اعضای شورای شهر اینوری ها می گوید ، پیشترها پروازهای هما داشتیم به اصفهان ، تهران ، شیراز ، آبادان و..... ولی الان اینگونه نیست ، باید پول بدهیم ، التماس هم بکنیم ، تازه اگر اونوری ها بیایند ، اولولیت با آنهاست!!!! .

اینجا خارگ است ، همون عضو قبلی این وری ها گفت که ، ما خواستار خطوط هوایی آزاد هستیم ، ما حق مردم را می خواهیم ، ما نه عضو گروهی هستیم و نه بد کسی را می گوئیم ، ما می گوئیم که مردم حق دارند که از امکانات استفاده کنند.

اینجا خارگ است ، همون عضو قبلی این وری ها گفت که 76 میلیارد تومان می بایست در چند ماه گذشته به این وری ها پرداخت می شد ( جهت مصوبات) ، ولی هنوز خبری نیست ، همون عضو قبلی گفت ، کی می خواهد اینها اجرا شوند ؟ چه کسی پاسخگوست؟

  یکی دیگر از اعضا شورای شهر اینوری ها گفت : طبق آمار همه چیز اینجا انجام شده ولی وقتی به شهر نگاه می کنیم چیزی نمی بینیم، ببینید مسئله مسکن جوانان این وری به خاطر مسائلی که اینجا به " زمین گیرو" معروف شده ، در هاله ای از ابهام است ، طرح جامع خارگ در دولت مانده است ، شاید بعضی ها با قدرت جلوی آنرا گرفته اند ، نمی دانم؟ ، اشتغال آنها نیز که قرار بر 50 درصد سهم اشتغال بود انجام نمی شود ، این وری ها در سطوح پائین به کار گمارده می گردند ، تحصیلکرده هم داریم ، اما نمی دانم چه بگویم، 30 سال از انقلاب گذشته است ، خیلی از کارهایی که در روستاههای دور افتاده انجام شده است ، اینجا انجام نشده ، اینجا خارگ است .


اینجا خارگ است ، جزیره فقر و غنا ، جزیره دیوارها و فنس ها ، جزیره مهربانی و دوستی، جزیره صبوری و قناعت ، اینجا خارگ است ، جزیره فریادهای نهفته در دلها

میترا حجار هم به هالیود رفت

 «میترا حجار» با بازی در فیلمی هالیوودی ساخته «گابریل اسکات» با عنوان «Stellina Blue» به سینمای آمریکا پیوست.

بنابراین گزارش میترا حجار در این فیلم به عنوان یکی از شخصیت‌های مکمل در آن ایفای نقش کرده است.

«Stellina Blue» داستان زندگی یک زن و شانس مجدد وی برای تغییر زندگی است.

میترا حجار در این فیلم نقش میترای ایرانی را بازی می کند. در این اثر که شخصیت‌های ایرانی نیز در آن حضور دارند بازیگرانی چون «کریستیانو مائورو»ٰ، «کریس کرامر» و «نوید نگهبان» نقش‌های اصلی را عهده‌دار هستند.

اسکات پیش از این، فیلم «فرار» را در سال 2006 کارگردانی کرده بود.

پس از فیلم «پیکره دورغ‌ها» و جنجال‌های پس از آن، حضور حجار در فیلمی هالیوودی جالب توجه به نظر می‌رسد.

به نظر می رسد با گسترش موج خروج بازیگران سینمای ایران از کشور، مسئولان فرهنگی باید تدبیری در خصوص این مسئله فرهنگی بیاندیشند

کار برق و...

یک جوان ۲۵ ساله دیبلم برق به دنبال کار در تهران........ اشنا به سیستم های صوتی

وزیر رفاه: هیچ قشری از نخبگان، کارمندان، تاکسی‌داران و... دغدغه

وزیر رفاه و تأمین اجتماعی در گفتگو با جام جم در پاسخ به اصرار خبرنگار این روزنامه درخصوص اعلام خط فقر، این موضوع را مسأله ای کم اهمیت دانست که برای مردم مهم نیست و در مقابل خبرنگاران را متهم کرد که از میان هزاران مساله، سراغ مشکلی می روند که از 70 میلیون نفر جمعیت کشور شاید مشکل 10 نفر هم نباشد.

عبدالرضا مصری در پاسخ به این سؤال که "آخرین بار که خبرنگاران عصبانیت شما را دیدند زمانی بود که آنها درباره خط فقر از شما پرسیدند آیا هنوز هم نسبت به پرسش خبرنگاران درخصوص میزان خط فقر در جامعه حساس هستید و در صورت تکرار مجدد این پرسش، همان عکس‌العمل را خواهید داشت؟"، گفت: من عصبانی نشدم. اصلا عصبانیت ندارد. من اصولا به دنبال کارهای با اثر هستم. یک جایی خواندم احتمالا در چین یا ژاپن بود، مردی 10 سال رفت پیش استادی تا فن کشتن اژدها را از او بیاموزد. 10 سال وقت گذاشت، اما پس از آن تا آخر عمرش هر چه گشت، اژدهایی برای کشتن پیدا نکرد. یعنی 10 سال از عمرش را بیهوده هدر داد و بقیه را هم همچنین. حالا یک نفر می‌آید می‌خواهد کشتن اژدها از من یاد بگیرد. حالا اژدها کجاست؟ اصلا چه فایده‌ای برای مردم دارد؟! ما نباید تابع رسانه‌های ماهواره‌ای بیگانه باشیم و هر چه آنها شب‌ها به خوردمان می‌دهند، فردا فکر کنیم که حرف آنها راه درست برای ماست. در شان خبرنگاران نیست که ‌این طور قضیه را مطرح کنند.

وی با تأکید چندین باره بر بی اهمیت بودن موضوع خط فقر افزود: من هر روز حداقل با چندین گروه اجتماعی جلسات مختلفی دارم از نخبگان، کارمندان و... گرفته تا نشستی که چندی پیش با اتحادیه تاکسی‌داران داشتم، اما هیچ کدام از آنها دغدغه خط فقر نداشت. چرا با این‌ که در جلسات امکان پرسش آزاد است، هیچ کس از خط فقر نمی‌پرسد؟ اصلاً در ذهن کسی این مسائل مطرح نیست.

وزیر رفاه در توضیح دلیل امتناع این وزارتخانه از ارائه آمار در زمینه خط فقر اضافه کرد: این نیست که ما صلاح ندانیم درخصوص خط فقر اطلاع‌رسانی کنیم. ببینید از نظر خبرنگاران ممکن است اطلاع‌رسانی درباره قیمت یک سوزن باشد واقعا اعلام قیمت یک سوزن در زندگی مردم چه تاثیری دارد؟ شما یک روزنامه را باز می‌کنید می‌بینید در آن قیمت انواع حبوبات، لبنیات و مواد پروتیینی اعلام شده، بعد می‌گویید خب پس چرا درباره قیمت سوزن اطلاع‌رسانی نمی‌شود.

وی با متهم کردن خبرنگار افزود: من نمی‌دانم چرا از میان هزاران مساله، شما خبرنگاران می‌روید سر مشکلی که از 70 میلیون نفر جمعیت کشور شاید مشکل 10 نفر هم نباشد! اصلا مردم به این موضوعات کاری ندارند. نمی‌دانم چرا برخی خبرنگاران علاقه‌مند نیستند خدمات دولت را آن طور که هست منعکس کنند و علاقه‌مندند موضوعی که به درد مردم نمی‌خورد را مرتب مطرح کنند.

مصری در بخش دیگری از این گفتگو و در پاسخ به این سؤال که "در واقع شما می‌گویید نمی‌توانید جلوی اظهارنظر‌های مختلفی را که هرازگاهی در گوشه و کنار درباره خط فقر می‌شود، بگیرید و از این نظرات استقبال هم می‌کنید، اما همچنان ترجیح می‌دهید خط فقر را فقط برای سیاستگذاران کشور اعلام کنید؟"، گفت: ما منتظریم آنها که چنین اظهارنظرهایی درباره خط فقر در کشور می‌کنند بگویند مبنای این اظهارنظرهایشان چیست و اعلام این آمار و ارقام به چه درد زندگی مردم می‌خورد. به طور مثال اگر پمپ بنزین بزنند و بعد هم مکانش را اعلام کنند، از آنجا که نیاز رانندگان و خودروهاست باید اطلاع‌رسانی درباره آن انجام شود، اما اطلاع‌رسانی درخصوص بحث‌هایی مانند خط فقر که در قانون نیز دستوری برای اعلام آن به مردم نیامده است، هیچ فایده‌ای ندارد و بهتر است به جای این مباحث به دنبال کم کردن فاصله‌ها در جامعه باشیم.

دایى: او مشاوران خوبى ندارد

طبق انتظار، کنفرانس مطبوعاتى على دایى با بحث على کریمى آغاز مى شود و حول این محور پیش مى رود. اگر چه در بخش هایى سؤالات متفرقه هم به میان مى آید اما به جرات مى توان گفت که ۸۰ درصد سؤالات به ماجراى انصراف على کریمى از حضو تیم ملى اختصاص دارد. اکثر خبرنگاران حاضر در جلسه معتقدند که انصراف او به اختلافات قدیمى اش با دایى برمى گردد اما سرمربى تیم روى این مسأله پافشارى مى کند که با دعوت از او، حسن نیست خود را ثابت کرده است. جلسه با این بحث شروع مى شود و در ادامه گاه به مجادله مى کشد.

دیروز شما در تمرینات گفتید تا زمانى که من هستم کریمى جایى در تیم ملى ندارد. به نظر خیلى ها این حرف چندان سنجیده نبود و مى تواند تبعات زیادى داشته باشد. آیا این حرف آخر شما در مورد کریمى است
این حرف آخر من است اما شما به من بگویید این تبعات چیست
خودتان بهتر مى دانید که اگر خداى ناکرده تیم ملى به جام جهانى نرود خیل تماشاگران پرسپولیس چه فضایى را در ورزشگاه ها ایجاد مى کنند.
ببخشید. اگر قرار باشد به خاطر یک نفر تیم ملى به جام جهانى صعود نکند، ما باید همه چیزمان را جمع کنیم و برویم دنبال کارمان. پس نظم، عشق، علاقه و دیسیپلین کجا مى رود. تیم ملى در دست من امانت است. این تیم نه مال من و نه مال شماست بلکه براى این ملت و مملکت است. من امانتدار هستم و دوست دارم به نحو احسن از این امانت نگهدارى کنم. وظیفه ام این بود که هر موقع کریمى عملکرد خوبى داشت او را به تیم ملى دعوت کنم اما از شما یک سؤال دارم خواهش مى کنم این سؤال را جواب بدهید. چند نفر از شما مى دانستید که اگر کریمى به تیم ملى دعوت شود، پاسخ منفى به این پیشنهاد مى دهد. کسى که به تیم ملى دعوت مى شود، باید به این پیراهن عشق بورزد و هر موقع به این پیراهن رسید باید به آن وفادار باشد. اکثر شما مى دانستید که اگر کریمى به تیم ملى دعوت شود، به تیم ملى نخواهد آمد. این از قبل برنامه ریزى شده بود. شما که این را مى دانستید چرا در این دو سه ماه این قدر بر روى این مسأله اصرار کردید. اگر ایران را دوست دارید باید از تیم ملى حمایت کنید.
اما آقاى دایى اگر شما هم جاى کریمى بودید فکر مى کنم چنین واکنشى نشان مى دادید.
اصلا و ابدا. در حال حاضر هم شاید من در تیم ملى از خیلى ها خوشم نیاید اما به خاطر امانتى که در دست دارم، نظرات شخصى ام را اعمال نمى کنم. یک نفر به من بگوید شما که مى دانستید کریمى به تیم ملى نمى آید پس چرا این قدر پافشارى کردید. مى خواهم بدانم آیا ادبیاتى که در نامه کریمى استفاده شده بود، ادبیات اوست همه مسائل از امارات برنامه ریزى شده است. نمى خواهم اسم بیاورم. همه شما مى دانید منظورم چیست. بدتر از همین نامه را هم براى باشگاه پرسپولیس فرستاده بودند که باشگاه پرسپولیس با اصلاح آن نامه را براى رسانه ها فرستاد. کدامیک از شما برنامه جمعه شب ورزش از نگاه دو را دیدید. دوست دارم به کسانى که به کریمى حق السکوت مى دهند به او بگویند مواظب صحبت کردنش جلوى دوربین باشد. چه طور کسى مى تواند این طور به تیم ملى کشورش توهین کند. اگر این برنامه را ندیده اید بروید CD آن را تهیه کنید و بعد بیایید با هم صحبت کنیم.
اما کار آن خبرنگار اشتباه بود. ضمن اینکه کریمى به تیم ملى هم توهین نکرد و تنها از باخت تیمش مقابل ابومسلم ناراحت بود.
ما باید خودمان مواظب رفتارمان باشیم. قرار نیست من همه چیز را به زبان بیاورم. حالتش را جلوى دوربین نگاه کنید. من روزنامه هاى ماه هاى اخیر را دارم. همه مى گفتند کریمى باید به تیم ملى دعوت شود. خیلى از روزنامه ها هم نوشته بودند اگر کریمى به تیم ملى دعوت شود، پاسخ منفى به آن مى دهد اما من یک درصد احتمال داده بودم که شاید کریمى به خاطر مسائل تیم ملى بیاید که این کار هم نشد.
من اگر با کریمى مشکلى داشتم که او را به تیم ملى دعوت نمى کردم اما تیم ملى به عنوان امانت به دست من سپرده شده است و در این حریم هیچ گاه مسائل شخصى را وارد نمى کنم. اگر تیم ملى موفق شود على دایى به موفقیت دست یافته و اگر تیم ایران به جام جهانى برود، این قیمت على دایى است که سه یا چهار برابر مى شود. من بدم نمى آید که تیم ملى به جام جهانى برود و من هم در زندگى حرفه اى خود پیشرفت کنم اما شما ببینید ادبیات دو نامه گذشته على کریمى به چه شکل بوده است. کریمى فوتبالیست خوبى است اما ادبیات این دو نامه نشان مى دهد که این مطالب براى کریمى نبوده است. بلکه صحبت هاى مشاوران اوست. کریمى نیز بازیکنى با قابلیت هاى فنى بالا است که مى تواند در بارسلون یا رئال مادرید بازى کند اما این بازیکن مشاوران بدى داشت. در حالى که من یک بازیکن معمولى بودم که به دلیل مشاوره هاى خوب توانستم به موفقیت برسم. در مقابل بازیکنانى هستند که مشاوران و دوستان خوبى ندارند و به جایى مى رسند که اکنون کریمى رسیده است.
شما چطور مى گویید که خبرنگاران از این تصمیم اطلاع داشتند... آیا یک نفر در این جلسه هست که حرف شما را تایید کند و بگوید که از تصمیم کریمى اطلاع داشته
من حداقل پنج بریده روزنامه دارم که اعلام کرده اند از تصمیم على کریمى براى نیامدن به تیم ملى خبر داشتند اما به دلایلى چون رسم امانتدارى و با بیان این موضوع در محافل خصوصى حاضر به انتشار آن نشدند. حتى من پیش از دعوت از على کریمى مطلع شدم که مدیر برنامه هاى این بازیکن در مراسم عروسى یک خواننده ایرانى در دبى اعلام کرده است که کریمى به تیم ملى نمى آید با این حال به خود گفتم شاید کریمى دوست داشته باشد براى تیم ملى بازى کند، به همین دلیل او را دعوت کردم.
تیم ملى مانند یک قطار است که ما باید با آن برویم و هر کس که سوار این قطار نشود، جا مى ماند. من نمى توانم کسى را به زور سوار این قطار کنم. بى تردید خودم هم تمام تلاشم را انجام مى دهم تا کریمى بر روى این عقیده اش بیاستد البته بسیار متاسفم که در فاصله سه روز مانده به بازى ایران مقابل کره شمالى و در حالى که چشم ملت به این بازى است، زمان خود را با پرداختن به این مسائل بى فایده سپرى مى کنید. اگر على کریمى براى آمدن به تیم ملى عطش داشت، در مصاحبه تلویزیونى خود اعلام نمى کرد که به تیم ملى فکر نمى کند. من ۱۰ مصاحبه از على کریمى دارم که گفته است به تیم ملى فکر نمى کند. در حالى که اگر کسى ادعاى عشق به تیم ملى را دارد و عطش حضور در این تیم را داشته باشد، به طور یقین به این تیم فکر مى کند. من وظیفه خود را انجام داد ه ام. اگر مشکلى با على کریمى داشتم پیش از این او را براى بازى مقابل بحرین و کویت و همچنین تمرینات اردبیل دعوت نمى کردم. در لیگ برتر نیز اگر کریمى همان بازى مقابل پگاهش را انجام مى داد، صد هزار سال او را به تیم ملى دعوت نمى کردم.
رییس فدراسیون اعلام کرده بود ناراحتى پیش آمده را از دل کریمى درمى آورد. آیا او در این رابطه با شما صحبت کرد
کفاشیان با من صحبت کرد اما من به کفاشیان گفتم که مسائل فنى به عهده من است و کفاشیان هم گفت که نامه کریمى هر زمان به فدراسیون فوتبال برسد، آن را به من تحویل مى دهد. (روابط عمومى فدراسیون گفت: هنوز نامه اى به دست ما نرسیده است).
آیا فشار مسؤولان در دعوت کریمى نقشى نداشت آیا دکتر احمدى نژاد در این مورد با شما صحبتى نکرده بود
هیچ کدام از مسؤولان در این باره فشارى به ما نیاوردند. موضوع پیشنهاد آقاى احمدى نژاد نیز به چهار ماه پیش بازمى گردد که در آن زمان به رییس جمهور پاسخ دادیم که اجازه دهید کارهاى کوچک را ما انجام دهیم و در حال حاضر على کریمى آماده نیست که احمدى نژاد نیز این موضوع را قبول کرد. من تاکنون با هیچ کدام از مسؤولان در این زمینه صحبت نکرده ام. شما خبرنگاران نیز به خوبى مى دانید که من فردى توصیه پذیر نیستم در کارم معتقدم که باید حریم ها حفظ شود. در هر صورت من کریمى را دعوت کرده ام اما او خود به تیم ملى نیامد.
نظر شما درباره کریم باقرى بعد از مدتى تغییر کرد. ابتدا او را نیمکت نشین مى دانستید اما اکنون این بازیکن را دعوت کرده اید.
وظیفه من بود که این کار را انجام دهم. کریم باقرى پس از بازى مقابل عربستان بسیار عالى کار کرد و باید به تیم دعوت مى شد. من کریم باقرى را مانند برادرم دوست دارم و صلاح او را مى دانم. پیش از زمان بازى مقابل عربستان اعتقادم درباره کریم این بود که ما در پست او بازیکنان بهترى داریم اما اکنون معتقدم کریم باقرى مى تواند در ترکیب ثابت تیم باشد و بسیار هم مثمرثمر باشد.
دلیل دعوت پیروز قربانى چه بوده است او در دفاع چهار نفره توانایى کافى را ندارد.
این نظر شماست اما من معتقدم پیروز قربانى و سایر مدافعان ما توانایى بازى در هر دو سیستم سه نفره و چهار نفره را دارند. بستگى دارد یک مربى از بازیکنانش چه چیزى را بخواهد. با بازى هایى که از قربانى در استقلال دیده ام او مى تواند در هر دو روش کار کند. شاید نظر شما این باشد که قربانى در روش چهار نفره موفق نیست اما کادرفنى معتقد است که قربانى توانایى این کار را دارد.

194616.jpg
آیا دعوت چهار بازیکن از استقلال بیشتر به دلیل جذب تماشاگران این تیم نبود
من به این مسائل فکر نمى کنم. ما در عربستان ،۱۷ ۱۸ تماشاگر که کارمندان سفارت ایران بودند، داشتیم و همچنین تعدادى از کارمندان پاکستانى و افغانى سفارت ایران و به غیر از آنها کس دیگرى را نداشتیم اما من هیچگاه به این مسائل فکر نکرده ام. بازیکنى چون پیروز قربانى در استقلال عملکرد خوبى داشته و به همین دلیل دعوت شده است. بى تردید بازیکنان خوب دیگرى نیز وجود داشته اند که در این برهه ما نمى توانستیم تمامى آنها را دعوت کنیم.
شما همیشه مى گویید تیم ملى فعلى یکى از کم حاشیه ترین تیم ها بوده است اما همیشه بعد از مصاحبه هاى شما حاشیه هایى به وجود مى آید.
مطمئناً على دایى چهره اى است که همیشه بحث هایش حاشیه ایجاد کرده است اما من حرف هاى حقیقت را زده ام. متاسفانه بعد از قضیه کریمى بعضى از روزنامه ها تیتر زدند کریمى یک، دایى هیچ. اشکالى ندارد بگذارید در چنین مسائلى بازنده باشم اما من مى خواهم تیم ملى کشورم موفق باشد. وقتى آقایان مى نشینند و نامه حماسى مى نویسند من هم باید از تیم ملى دفاع کنم. شما که مى دانستید این آقا نمى آید چرا این قدر زور زدید. تیم ملى عاشق مى خواهد به غیر از این نه من موفق مى شوم و نه تیم ملى. در این چند سال گذشته وضعیت این چنین بوده است اما من در تیم ملى کشورم بازیکنى را مى خواهم که براى تیم ملى جان بدهد و وقتى سرود جمهورى اسلامى خوانده مى شود، موى تنش سیخ شود. کسى که تنش براى تیم ملى مى لرزد به تیم ملى هم فکر مى کند و کسى هم که به تیم ملى فکر نمى کند، معلوم است که تیم ملى براى او اهمیتى ندارد