این روزها، کسانی که سری در سیاست و خبرهای روز دارند، بسیار با این پرسش مواجه می شوند: "به نظر شما چه کسی رای می آورد و رییس جمهور بعدی کیست؟"
این سوال تکراری، اما پاسخ های یکسانی ندارد؛ گروهی از شهرت و مردمی بودن احمدی نژاد سخن می گویند و سفرهای استانی اش را به شهادت می گیرند و سنت دو دوره ای بودن ریاست جمهوری را و به این نتیجه می رسند که رییس جمهور دهم، همین رییس دولت نهم خواهد بود.
گروهی به خاتمی و محبوبیت اش اشاره می کنند و از اینکه مردم از وضعیت کنونی ناراضی اند و سر آخر هم گریزی به آرای خاموش می زنند و اینکه "اگر آنها بیایند" و نهایتا رییس جمهور سابق را رییس دولت آینده می شمارند و قس علیهذا در باره سایر کاندیداهای بالفعل و بالقوه دیگر همانند میرحسین موسوی و محمد باقر قالیباف و مهدی کروبی و دیگران.
با این حال، نگارنده، این سطور بر این باور است که پیش بینی نتیجه انتخابات در ایران، بیشتر به قمار شباهت دارد تا تحلیل روش مند سیاسی.
برای اینکه نگاهی ملموس به مسابقه بزرگ انتخاب رییس جمهور داشته باشیم، می توانیم دو فرمول کلی برای این انتخابات تصویر کنیم:
1- فرمول"صندلی و موسیقی"
این بازی برای همه ما آشناست: یک صندلی و تعدادی مسابقه دهنده که دور آن می دوند و همزمان یک موسیقی نیز پخش می شود. قانون بازی این است که به محض قطع صدای موسیقی، هر کس بتواند بلافاصله بر روی صندلی بنشیند، برنده است. بنابراین در طول بازی، هر کدام از بازیکنان، هر بار که در مقابل صندلی قرار می گیرند، آرزو می کنند که ای کاش صدای موسیقی در همان لحظه قطع شود و ناظران بیرونی هم در همان لحظه، او را شانس اول پیروزی می دانند ولی با ادامه موسیقی و جابجایی افراد، معادله ها مدام تغییر می کند.
در این بازی، مهارت های فردی افراد، تاثیر چندانی در تعیین برنده و بازنده ها ندارد. ای بسا بازیکنی با بدنی ورزیده و روحیه ای بالا، فقط به این دلیل بازی را ببازد که در لحظه قطع شدن موسیقی، در پشت صندلی بوده و ای بسا، ضعیف ترین فرد رقابت کننده، فقط به این دلیل ببرد که در لحظه موعود، از مقابل صندلی رد می شده و بهترین "موقعیت لحظه ای" را برای نشستن بر روی آن داشته است.
در این فرمول، هر بازیکن در هر لحظه ای به طور توامان در حال نزدیک شدن و دور شدن از صندلی است چون در یک مسیر دایره وار می دود.
2- فرمول"دوی مارتن"
در این الگو، رقیبان در یک مسیر مشخص به سمت یک هدف مشخص می دوند و هیچگاه از یک نقطه، بیش از یک بار عبور نمی کنند. بنابراین در هر لحظه، موقعیت آنها نسبت به مبدا، مقصد و همدیگر مشخص قاب اندازه گیری است و لذا ناظران بیرونی هم می توانند با رصد مسابقه و وضعیت جسمانی رقبا و موقعیت آنها، پیش بینی های نسبتا درستی را از برنده مسابقه داشته باشند. مثلا می توانند جلوتر بودن یک دونده، ورزیدگی اندام، سرعت متوسط، با نشاط بودن و حتی نوع لباس ها و کفش هایش را در محاسبات خود دخیل کنند و در مقایسه با دیگران، برد او را با درصد اطمینان بالایی حدس بزنند.
از این رو، گزاره اولیه این نوشتار که نتیجه انتخابات در ایران قابل پیش بینی نیست با فرمول"صندلی و موسیقی" مطابقت بیشتری دارد و این ، همان تصویری است که اعتبار همه پیش بینی ها را به طور جدی زیر سوال می برد. در ایران، نه نظرسنجی، نه پیش بینی و نه تحلیل های سیاسیون، هیچکدام نمی تواند پرده از فردای روز انتخابات بردارد؛ برای دانستن نتیجه انتخابات، چاره ای جز رسیدن به فردای انتخابات وجود ندارد
شکلات تختهای سفید (شیری) | 225 گرم |
مغز تخمه آفتابگردان | 50 گرم |
بادام خرد شده | 50 گرم |
کنجد | 50 گرم |
کشمش بیدانه | 50 گرم |
دارچین | 1 قاشق چایخوری |
شکلات تختهای را خرد کرده و به طریقه ی بنماری (حرارت غیرمستقیم) ذوب کنید (توجه داشته باشید که خیلی داغ نشود). یا اینکه میتوانید شکلات را در مایکروویو به مدت دو دقیقه ذوب کنید و هم بزنید تا یکدست شود.
مغز تخمه آفتابگردان، بادام خرد شده، کنجد، کشمش بیدانه و دارچین را در شکلات ذوب شده بریزید و مخلوط کنید.
با قاشق مرباخوری از مایه ی شکلاتی مخلوط شده بردارید و داخل کاغذهای مخصوص بریزید و بگذارید تا سرد شود (در صورت دلخواه میتوانید یک عدد پسته روی آن قرار دهید).
روش بن ماری این طور است که شکلات تخته ای را در یک ظرف هادی گرما مثل استیل و ... قرار دهید و ته این ظرف را در آبجوش بگذارید تا شکلات ذوب شود.
طرز مکالمه دخترای ایرانی در سال 87
خوشگل = خوجل
خوبی = خوفی
جیگرتو بخورم = جیگلتو بخولم
عشق منی = عجق منی
قربونت برم = قلبونت بلم
چطوری؟ = تطولی؟
چی کار می کنی = چیکال می کنی
سلام = شلام
دختر= دخمل
پسر = پسمل
عزیزم = عجیجم
جون = جونزززززز
نمیدونم= نیدونم(بعضی ها این روز خیلی زیاد میگن!!)
دوست = دوکس (این کلمه رو نمیدونم از کجا درآوردن)
در پایان یک مکالمه عشقی یک دختر ایرانی با یک پسر توجه کنید:
شلام قلبونت بلم چطولی ؟جیگلتو بخولم
پسمل من نیدونی چقدر دوکست دالم
روزی که عشق را قسمت کردند
پرواز را به تو دادند
قفس را به من
ساز را به تو دادند
غم را به من
و من تشنه ی کویر دشت بارانم
مانند طایفه ی خاک می مانم
و دشمن طوفان
من هر شب این ساز را به بهانه ی تو به صدا در می آورم
جلسه محاکمه مردی که جوانی را در خانه اش دیده و او را به خاطر ارتباط با همسرش به قتل رسانده بود، در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد.
در جلسه محاکمه دیروز ابتدا آرش سیفی نماینده دادستان تهران در جایگاه حاضر شد و گفت؛ نادر 34ساله که از زمان وقوع قتل در روز هشت خردادماه سال گذشته در بازداشت به سر می برد، متهم است جوانی به نام «م.» را با ضربات قمه به قتل رسانده است. مطابق اقاریر متهم و سایر مدارک موجود در پرونده تقاضای صدور حکم قانونی را دارم.در ادامه اولیای دم مقتول در جایگاه حاضر شدند و برای متهم تقاضای صدور حکم قصاص کردند.سپس نادر به دفاع از خود پرداخت. وی اتهام قتل را قبول کرد و گفت؛ دو سال قبل از حادثه بود که متوجه شدم همسرم با مردی به نام «م.» ارتباط دارد. البته اوایل به گفته های مردم توجهی نداشتم و سعی می کردم حرف هایشان را نشنوم. ما با «م.» هم محلی بودیم و من دقیقاً او را می شناختم. یک سال و نیم پیش در همان شرایط که تلاش می کردم به همسرم بدبین نشوم «م.» را در پاگرد واحد آپارتمانی ام دیدم. با خواهش و تمنا و نصیحت از او خواستم از زندگی ام بیرون برود. من عاشق همسرم بودم و آنقدر دوستش داشتم که نمی خواستم حرف هایی را که در مورد او می زدند باور کنم، بعد که به خانه رفتم با همسرم هم صحبت کردم و از وی خواستم به کارهایش پایان دهد. او هم قبول کرد. با این حال برای اطمینان بیشتر خانه ام را عوض کردم. چندی بعد متوجه شدم «م.» آدرس جدید خانه ام را پیدا کرده است. متهم ادامه داد؛ مجبور شدم دوباره به محل دیگری نقل مکان کنم. فکر می کردم «م.» دیگر دست از سر همسرم برداشته است تا اینکه دوباره متوجه زمزمه هایی شدم که علیه همسرم مطرح می شد. با این حال هنوز هم همسرم را دوست داشتم و حاضر نبودم حرف نامربوطی را در موردش قبول کنم. روز حادثه سر کارم بودم که یکی از آشنایان با من تماس گرفت و گفت «م.» را اطراف خانه ام دیده است. بلافاصله به سمت منزل به راه افتادم، وقتی رسیدم با کلید در را باز کردم و وارد خانه شدم و دیدم «م.» در کنار همسرم است. آنقدر عصبی شدم که کنترل خودم را از دست دادم. با قمه یی که در دست داشتم سه ضربه به «م.» زدم. همسرم خیلی ترسیده بود و فریاد می زد. با اینکه خیلی دوستش داشتم اما نتوانستم تحمل کنم و با قمه به او هم ضربه زدم، بعد هم خودم را به پلیس معرفی کردم.قاضی تردست در ادامه جلسه دادگاه را غیرعلنی اعلام کرد تا همسر نادر نیز تحت محاکمه قرار گیرد. همسر نادر در مرحله دادسرا به داشتن ارتباط با مقتول اعتراف کرده و در بخشی از سخنانش گفته بود؛ من شوهرم را دوست داشتم و دلم نمی خواست با مقتول رابطه داشته باشم اما وقتی به «م.» گفتم که دیگر نمی خواهم وی را ببینم، تهدیدم کرد که به شوهرم خبر خواهد داد. مقتول به زور با من رابطه برقرار می کرد و حتی زمانی که فهمید شوهرم از ماجرا مطلع شده است، دست برنداشت. ما چندین بار هم خانه مان را عوض کردیم ولی «م.» همچنان مرا تهدید و وادار می کرد کاری را انجام دهم که دوست نداشتم. تا اینکه شوهرم روز حادثه سرزده به خانه آمد و او را کشت. ضربه یی که به من زده بود هم بسیار عمیق بود اما من به طرز معجزه آسایی نجات پیدا کردم.قضات شعبه 74 پس از شنیدن دفاعیات همسر متهم در جلسه یی غیرعلنی برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.